داریوش جامی
چشمهای سوخته در باد
وقتی نگاه میکنم فقط خاک میبینم. خاک و خاک، به رنگ خاک. همه جا پوشیده از خاک است. زمین و آسمان، کوچه و خیابان. سنگفرش پیادهرو. درها . دیوارها. راهروها و اتاق ها. سالن ها و دستشویی ها. میزها و صندلی ها و تخت ها. حتی فرش های زیر پا. درختان خشکیده. خورشید پنهان پشت پرده ای از خاک. مردم گویی لباسی از خاک بر تن کردهاند.